مدیریت ریسک در پروژه ها - مبانی مدیریت ریسک
مدیریت ریسک شاخه جدیدی از علم مدیریت است که در در گسترة متنوعی از انواع گرایش ها از جمله امور مالی و سرمایه گذاری، تجارت، بیمه، ایمنی، بهداشت و درمان، پروژه های صنعتی و عمرانی و حتی مسایل سیاسی و اجتماعی و نظامی جایگاه خود را پیدا کرده است. در کتاب حاضر صرفاً چارچوب مدیریت ریسک در "پروژه ها" ارایه شده و از طرح مباحث غیر مربوط به موضوع پروژه ها حتی الامکان خودداری گردیده است.
از آنجا که در این نوشتار ریسک از دو دیدگاه منفی و مثبت (فرصت و تهدید) مورد بحث قرار گرفته است، از این رو، از بکارگیری واژه خطر یا خطر پذیری بعنوان معادل ریسک اجتناب شده است. فصل حاضر به مبانی و اصول مدیریت ریسک در پروژه ها می پردازد و شامل مفاهیم عدم قطعیت به صورت عام و به صورت خاص در پروژ هها، ریسک و تعاریف مربوط به آن در گذر زمان، مدیریت ریسک و تاریخچه آن و انواع روش های مدیریت ریسک با تکیه بر ادبیات مدیریت پروژه، می گردد.
مفهوم عدم قطعیت و ریسک
در اکثر موارد و در مراودات مصطلح، دو واژة عدم قطعیت و ریسک به صورت معادل و هم معنی به کار می روند. ولی عدم قطعیت با وجود رابطه تنگاتنگی که با ریسک دارد، معادل ریسک نیست و در ادبیات مدیریت ریسک نیز این دو اصطلاح به صورت کاملاً مجزا به کار برده می شوند. ریاضی دانان و متخصصان علم آمار تعابیر کاملاً متفاوتی از این دو واژه بیان می دارند.
یک فیلسوف مشهور یونانی می گوید: "تنها موضوع قطعی این است که هیچ قطعیتی وجود ندارد"، و اسکار وایلد نیز می گوید: "تنها گذشته مطمئن است و آینده در بهترین حالت تنها محتمل است".
امروزه دامنه عدم قطعیت هایی که سازمان ها در فضای تجاری و کاری خود با آن مواجه می شوند، بسیار وسیع است. این عدم قطعیت ها از منشأ های متعدد داخلی یا خارجی ناشی می شوند و محدودة گسترده ای از مسایل فنی، مدیریتی، اجرایی و تجاری را دربرمی گیرند.
برخی از عدم قطعیت ها به نوع کار و فعالیتی که صورت می گیرد، نظیر وقوع تغییرات در خواسته ها یا اهداف کار، تغییر در فرضیات، استفاده از فناوری های جدید یا روش های ابداعی و مواردی مانند آنها مربوط می شوند. برخی دیگر از عدم قطعیت ها از افراد درگیر در کار شامل سطوح مهارتی یا نرخ های متغیر بازده نیروی کار ناشی می شوند. مجموعه دیگری از عدم قطعیت ها، شامل عوامل بیرونی خارج از محدودة قابل کنترل نظیر محیطی که فعالیت اجرا می شود، وضعیت بازار کار، رقابت، تغییر نرخ برابری ارز، نرخ تورم و یا حتی شرایط جوی هستند.
با وجود این دامنه وسیع از عدم قطعیت های بالقوه، هنوز ممکن است این سئوال پیش آید که چرا اصولاً سازمان ها باید به بررسی عدم قطعیت روی آورند. دلیل این امر آن است که بین عدم قطعیت و سود (زیان) رابطه مستقیمی وجود دارد. سازمان هایی که فعالیت های خود را با هدف کسب سود انجام می دهند، به این موضوع آگاهی دارند که باید عدم قطعیت های اجتناب ناپذیری را مدیریت کنند تا بتوانند به سود دست یایند. سود بیشتر در انتظار کسانی است که ریسک های بزرگتری را می پذیرند، به شرطی که توانایی مدیریت مؤثر این ریسک ها را داشته باشند.
تفاوت نظری بین ریسک و عدم قطعیت را می توان با تجزیه و تحلیل معانی این دو واژه بهتر توضیح داد . ریسک یا اصطلاح آلیتوریک از کلمه لاتین آلیا به معنی "تاس" مشتق شده است، به این معنی که ریسک رویدادی تصادفی است از میان مجموعه ای از رویداد های ممکن که شناخته شده هستند و احتمال اتفاق افتادن هر یک از رویداد ها، قابل اندازه گیری یا تخمین است اما، پیش بینی دقیق وقوع هر کدام از رویداد ها از پیش معلوم نیست. از این رو ، ریسک عبارت از بروز رویدادی ناشناخته است که در مجموعة شناخته شده از رویداد های ممکن حاصل می شود. عدم قطعیت با اصطلاح اپیستمیک از کلمه یونانی "اپیستم" به معنی "دانش" مشتق شده است . عدم قطعیت، از فقدان دانش در مورد رویدادهای ممکن، شامل طبیعت رویداد و نیز احتمال وقوع هر یک از آن ها ناشی می شود. از این رو، عدم قطعیت رویدادی ناشناخته است که از میان مجموعة ناشناخته ازرویدادها رخ می دهد.
ریسک را می توان رویدادی اتفاقی و وابسته به بخت و اقبال بیان کرد، در حالی که عدم قطعیت کاملاً با دانش و شناخت مربوط است. ارتباط بین ریسک و عدم قطعیت و تمایز بین اصطلاح های "آلیتوریک" و "اپییستمیک" را می توان در دو جمله زیر خلاصه نمود:
- ریسک، عدم قطعیتی است که امکان اندازه گیری آن وجود دارد.
- عدم قطعیت، مقوله ای غیر قابل اندازه گیری است.
راه دیگر برای تمایز بین واژه های ریسک و عدم قطعیت، استفاده از ارتباط بین قلمرو های "دانش" و "آگاهی" این موضوع در شکل توضیح داده شده است. در ربع بالا و سمت راست، محدودة قطعیت قرار دارد که ضمن وجود دانش مربوط به موضوع مورد نظر، آگاهی لازم از آن دانش وجود دارد و محدودة دانش کاملاً در شده است. در زیر آن، ناحیه غفلت قرار دارد که هیچ آگاهی نسبت به دانش موجود در اختیار ما نیست. ربع بالا و سمت چپ به ناحیه احتیاط اختصاص دارد که از آگاهی ما در مورد فقدان دانش در موضوع مورد نظر نشأت گرفته است. نادانی نسبت به ندانسته ها (جهل) نیز در سمت چپ و پایین قرار دارد که در آن، شرایط پیش رو کاملاً مبهم است.
بر اساس شکل ریسک در ناحیه احتیاط قرار داد، یعنی رویداد هایی که در مورد آن ها این آگاهی وجود دارد که همه حقایق لازم در اختیار نیستند. از سوی دیگر عدم قطعیت در دو ربع پایین شامل غفلت و جهل جای می گیرد. لازم به توضیح است که هر ناحیه، نوع خاصی از پاسخ را ایجاب می کند.
قطعیت باید مورد بهره برداری قرار گیرد. برای اتخاذ تصمیم های محکم و اساسی باید از حقایق شناخته شده استفاده کامل به عمل آید. ناحیه احتیاط باید مورد بررسی قرار گیرد تا جنبه هایی که در آن نقص یا ضعف دانش وجود دارد کاملاً درک و رفع شود. در ناحیه غفلت، باید با استفاده از فرایندی تسهیل کننده، دانش موجود آشکار شود و استفاده مؤثر از آن ممکن گردد و به این ترتیب، از به هدر رفتن فرصت ها جلوگیری شود. جهل را تنها می توان به واسطه تجربه برطرف کرد (آموزش، مشورت و یا تجربه و آزمایش در حین کار) تا به این ترتیب، با افزایش دانش و مهم تر از آن ارتقای آگاهی از این دانش، خطر این ناحیه کاهش یابد.
روشن است که هر نوع فرایند مدیریت ریسک باید سه نوع پاسخ آخر را مورد توجه قرار دهد، بدین ترتیب که نواحی دانش و آگاهی را کشف و آشکار کرده و در مورد ناحیه جهل، روش هایی برای حصول تجربة مفید فراهم نماید.
نشاني ايميل (فعال): www.cpmiran.ir@Gmail.com
تلفن تماس: 09120983683 (98+)
شناسه تلگرام ادمین: Mehrdad_PM@
_______________________________________________________
نظرات (۰)